تا ابد زهرایی ام

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 
26 بهمن 1395 توسط فرزانه بربط

☆نازنین پروردگار من……

اگر تکیه گاهم تو نباشی

بسیار زودتر از آنچه که

در تصور آید ، فرو میریزم……
 مهربانا

قلبم را انچنان متغیر کن

که دنیا را دمی بی تو نخواهم

و بال پروازم ده تا همچون

پروانه ها‌سبکبار باشم

و ترجمان عشق تو گردم …..
 پروردگارا

حالم را انچنان کن

که با اواز پرندگان

تو را زمرمه کنم و در انتهای شب

مست باده تو باشم

و در اثنای روز برای رضای تو

انصاف بورزم و مهربانی کنم

و بندگانت را چون نشان خلقت ،

از تو دارند شایسته اکرام بدارم…..

گاهی خدا را صدا کن

بی آنکه چیزی بخواهی

بی آنکه گله ای کنی

بی آنکه بگویی چرا، کاش،اگر….

فقط صدا بزن خـــــــ❤️ــــــدایا

سلااااااااممممممم 

صبح بخير! امروز، تو اونى باش كه اول سلام ميكنه ، با صداى بلند و يك لبخند 

بر لب

سلااااااامممممم

صبحتون طلایی

@lezatezendegi1395

 نظر دهید »
26 بهمن 1395 توسط فرزانه بربط

☆Farzaneh☆:☘ارزش چند بار خوندن و داره☘
جوانی با دوچرخه اش با پيرزنی برخورد کرد

و به جاي اينکه از او عذرخواهی کند و کمکش کند تا از جايش بلندشود، شروع به خنديدن و مسخره کردن او نمود؛

سپس راهش را کشيد و رفت! پيرزن صدايش زد و گفت: چيزی از تو افتاده است.

جوان به سرعت برگشت وشروع به جستجونمود؛ پيرزن به او گفت: زياد نگرد؛

 مروت و مردانگی ات به زمين افتاد و هرگز آن را نخواهی يافت..
“زندگی اگر خالي از ادب و احساس و احترام و اخلاق باشد، هيچ ارزشی ندارد”

“زندگی حکايت قديمي کوهستان است!

صدا می کنی و مي شنوی؛پس به نيکی صدا کن، تا به نيکی به تو پاسخ دهند”
👇👇👇

🆔 @ashaghaneha2016

 نظر دهید »
26 بهمن 1395 توسط فرزانه بربط

☆ﻣﻬﺮﺑﺎن ﺑﻤﺎﻥ
ﺣﺘﯽﺍﮔﺮﻫﯿﭻ ﮐﺲ

ﻗﺪﺭﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍﻧﺪﺍﻧﺪ
ﺍﯾﻦ ﺫﺍﺕ ﻭﺳﺮﺷﺖ ﺗﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ

 ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ
ﺗﻮﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ

 ﻫﻤﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ..

@ashaghaneha2016

 نظر دهید »
26 بهمن 1395 توسط فرزانه بربط

☆Farzaneh☆:هر قدر که سنم بیشتر می شود، کمتر به قضاوت مردم در مورد خودم اهمیت می دهم.

 از این رو هر چقدر مسن تر میشوم، بیشتر از زندگی لذت می برم. 
بخشیدن  آدمها در زندگیم به این معنی نیست که، کوچکیم 

معنای ساده اش این است که برای خودم احترام قائلم.
 لطف بسیار بزرگی در حق خودمان خواهیم کرد اگر کسانی که روحمان را مسموم می کنند را رها کرده ببخشیم و به آرامش پناه ببریم.

@ashaghaneha2016

 نظر دهید »
26 بهمن 1395 توسط فرزانه بربط

☆الهی! 
گریخته بودم تو خواندی. 

ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. 

ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش، 

اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.
الهی!

 ظاهری داریم شوریده. 

باطنی داریم در خواب. 

سینه ای داریم پر آتش.

 

دیده ای داریم پر آب.

 گاه در آتش سینه می سوزیم

 و گاه از آب چشم غرقاب.
الهی!

 درگذر که بد کرده ایم

 و آزرم دار که آزرده ایم.
الهی!

 بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد.

 مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد…..
خدای خوبم ..

به حق خوبی و بزرگیت

به حق انصاف و حقانیتت

به حق مهربانی و عشقت 

بهترین ها را در این شب زیبا

برای همه دوستان و عزیرانم

مقدر بفرما … 

آمين
شبتون بخیر و پر از آرامش 

@lezatezendegi1395

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • ...
  • 35
  • ...
  • 36
  • 37
  • 38
  • ...
  • 39
  • 40
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

تا ابد زهرایی ام

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس